پیاله

پیاله

زندگی همین چند لحظه است
پیاله

پیاله

زندگی همین چند لحظه است

نگاه کن

نگاه کن

دیگه غروری نیست

دیگه عباسی نیست

شدم یه موجود بی روح که داره فقط برای بقا تلاش میکنه


نامه سرگردان

سلام....
نمیدونم چرا اونروز که ازم خواستی حلالت کنم، ازت نخواستم که حلالم کنی:
شاید فکر میکردم داری باهام شوخی میکنی: شاید فکر میکردم بازهم
برمیگردی...
متاسفم که نظم زندگیت را به هم ریختم، چرا وقتی هیچ شانسی برا اینکه تو
نگاهت باشم نداشتم اومدم و وارد زندگیت شدم...
منو ببخش، حلالم کن...
به خاطر تموم خوبیات و یادگاریهای شیرینی که برام گذاشتی ازت ممنونم: به
خاطر تمام خوبیات ممنونم..
چرا وقتی میدونستم کمتر از اونم که بهم علاقه مند بشی بازهم اصرار کردم
که داخل زندگیت بمونم: منو ببخش: حلالم کن...
از اینکه گذاشتی آدم کوچیکی مثل من با تو تا اوج سفر کنه ممنون...
یادگاری های خوشکلی ازت دارم امیدوارم راضی باشی که اونارو پیش خودم نگه
میدارم: مثل تمام احساس های نابی که فقط و فقط با تو تجربه کردم..

متاسفم من بچه تر از اون بودم که
راه دوستداشتنو بلد باشم...
بازهم متاسفم که هیچ وقت نتونستم حتی یه ذره برات شادی بگیرم: نتونستم
برات کاری کنم...
حلالم کن خداحافظ

نوشتن یا نوشتم

نوشتن کار من نیست

هرکاری راباید به اهلش سپرد..

من بدون نوشتن بدون کلمات

کلماتی مجبت آمیز که حالا معناشو از دست دادن به تماشای روزگار نشسته ام

نه، نوشتن کار من نیست

بگذار با خیال کلمات درد بکشم

بگوئید

بگوئید بر گورم بنویسند :

 زندگی را دوست داشت ولی آنرا نشناخت

 مهربان بود ولی مهر نورزید

 طبیعت را دوست داشت ولی از آن لذت نبرد

در  آبگیر قلبش جنب و جوش بود ولی کسی بدان راه نیافت

 در زندگی احساس تنهایی می نمود ولی هرگز دل به کسی نداد

 و خلاصه بنویسید:

 زنده بودن را برای زندگی دوست داشت

 نه زندگی را برای زنده بودن

****منبع: نمیدونم***

هستم

ایستاده ام

هنوز هم منتظرم

خبری از تو

تا تو بی بهانه، بهانه بودن باشی